وبلاگ
یه سبکی توی نقاشی هست به اسم امپرسیون .
تواین سبک لکه های رنگی رو کنار هم میزارن و
ازدور ،رنگ دیگه ای دیده میشه. مثلا یه سری لکه ی آبی
میزارن کنار یه سری لکه ی زرد ، از دور ما ترکیب
این دورنگ رو میبینیم سبز.
گاهی اتفاقات زندگیمون و که آنالیز می کنیم می بینیم ماجراها
اون رنگی نبودن که ما دیدیم .
بعضی وقتا بعضی اتفاقات و زیادی سخت میبینیم
اصلا اونقدر سخت که دیگه راه حلی براش نمیبینیم
در نظرمون نشدنی میشه و برچسب غیر ممکن میزنیم بهش .
صبر و حوصله نداریم که رنگ واقعی اون اتفاق و پیدا کنیم
براش تلاش کنیم و زمان بزاریم .
همین که چالشی رو میبینیم سریع حکم میدیم و تعیین رنگ میکنیم .
همین که رویایی میاد تو ذهنمون حکم نشدن، غیر ممکن بودن رو
سریع چاپ میکنیم و عین کاغذ پلمپ میچسبونیم به سر در هر چی رویا و ارزوعه.
امیدمون و ازروش برمیداریم،اجازه نمیدیم که
منِ برتر و ذهن متعالی حتی بهش فکر کنه چون اون
یه ارزوی پلمپ شدس و تا ابد محکومه به این حکمی که ما بهش دادیم .
حکمی که از سر نا اگاهی ،نا باوری، ایمان نداشتن و خیلی چیزای دیگه زده شده ..!
راحت بگم بهتون به رویاهاتون اجازه جولون بدین.
اجازه بدین دیده بشن، بهشون فرصت بدین و خودتون هم
تمام تلاشتون و کنید براشون .
سختش نگیرید بزرگش نکنید یه رنگِ دیگه نبینید
زودی قضاوت نکنیم ،زودی تصمیم نگیریم.
اتفاقات رو چالش هارو طور دیگه ای ببینیم
ببینید خیلی ساده بگم
.
.
.
زندگی امپرسیونِ اتفاقاته فقط..!